پروژه نص

نص یکجور دفترچه است.
یک دفترچه ی معنوی.
بگذارید قصه را از اول تعریف کنیم.

یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود یک آقایی بود که یک روز به این نتیجه رسید که یک مدت بنشیند و قرآن و حدیث بخواند.
چرا؟ چرایش مفصل است. بخشیش را در انتهای این یادداشت می گوییم و بخشی دیگرش را شاید بعداً بگوییم.

القصه..
قرآن همان قرآن است. اما در مورد حدیث، رفت سراغ یک منبع اصلی: اصول کافی.

بعد از مدتی مطالعه، -با این که سال ها در فضاهای دینی زیسته بود، اما -رسید به مطالبی که تا به حال به گوشش نخورده بود.
خیلی تعجب کرده بود.

تصمیم گرفت آن ها را با دیگران به اشتراک بگذارد که بقیه هم بدانند.

یک صفحه در اینستاناگرام راه انداخت و اسمش را گذاشت نص.

نص یعنی چه؟
در فرهنگ معین، چنین آمده:

(نَ صّ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ – صریح و آشکار. ۲ – اصل و عین مطلب . ج . نصوص .

در دهخدا هم:

نص. [ ن َص ص ] ( ع مص ) برداشتن حدیث را به سوی کسی. ( منتهی الارب ). برداشتن حدیث را. ( از زوزنی ). رفع حدیث. ( فرهنگ خطی ). برگردانیدن حدیث را به سوی کسی که حدیث کرده بود. ( از ناظم الاطباء ).برداشتن و اسناد دادن حدیث را به کسی. ( از متن اللغة ). رفع و اسناد دادن حدیث را به کسی که حدیث کرده است. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || اسناد کردن به سوی رئیس بزرگ. ( از منتهی الارب )

اوائل، فقط آیات قرآن بود و احادیث اصول کافی.

کم کم همه چیز تغییراتی کرد.
شاخه های جدید اضافه شد.
نص بیشتر توسعه پیدا کرد تا رسید به این جایی که الآن هست:

♦النصوص: آیات و احادیث مختلف که به نظرمان جالبند. از منابع مختلف.
♦الادعیه: دعاهای کوچک و زیبا. مبحث دعا نیز برای خودش یک دنیایی است که از آن غافلیم.
♦المعانی: در این بخش سعی می شود هربار معنی یک کلمه گشوده شود و به آن پرداخته شود.

♦الحمد و الشکر: هر بار خدا را بابت یکی از چیزهایی که به مان ارزانی داشته شکر می کنیم. حتی رنج ها و دردها. در اینجا غرغر ممنوع است.

♦الاذکار و الاحراز: در این بخش، هر بار راجع به یک ذکر صحبت می کنیم. یا یک دعای حرز را معرفی می کنیم.

♦الخیرات: در این بخش کارمان “پیشنهاد دادن” است. همه مان می دانیم که باید کار خوب کنیم. ولی فاصله ایده تا عمل، خیلی وقت ها زیاد است. اگر یک نفر بیاید و یک پیشنهاد واضح و مشخص بدهد خیلی راحت دستمان به کار خیر می رود… الخیرات کارش همین است.

♦التبرعات: التبرعات جذاب است. گاه گاهی هدیه می دهیم. هدایای معنوی. گاهی به قرعه. گاهی نیابتا از طرف مخاطبین به اشخاص دیگر. گاهی بنا به صلاح دید. یا هر جور دیگر.

تقریباً همه ی ماجرای نص همین بود که گفتیم.


و اما این که چرا آقای قصه ی ما به این نتیجه رسید که برای مدتی برود سراغ قرآن و حدیث.

این بابا سال های سال دنبال خودیاری و توسعه فردی و راه رشد و این چیزها بود.

و کتاب های زیادی هم خوانده بود که هر کدام به نکته ای اشاره داشتند. حرف هایی مختلف و متفاوت از هم.

بعضا متناقض. بعضا ناظر به شرایط خاص. بعضا گیج کننده و…

یک روز با خودش گفت: من که مسلمانم و دنبال توسعه فردی و این همه کتاب هم خوانده ام و روان شناس هم دیده ام، چرا یک مدتی نروم دنبال این که ببینم در منابع دینی خودمان چه چیزی داریم. یک مدت بنشینم پای قرآن و حدیث. اقلا بیست سی تا کتاب حدیثی بخوانم. بالاخره اگر مثلاً ده هزارتا حدیث بخوانم، از جمع این احادیث قطعا به یک فضای کلی توسعه فردی خواهم رسید.

ممکن است بعضی احادیث جعلی یا خلاف واقع نقل شده باشند. اما وقتی تعداد زیادی از آن ها را بخوانم به آن چهارچوب کلی دسترسی پیدا خواهم کرد.

بعلاوه که وقتی بقیه کتاب ها را هم می خوانم ممکن است پرباشند از مطالب متناقض و خلاف واقع و بیان شده از سر احساسات لحظه ای یا اطلاعات اشتباه.

لذا تصمیم جدی گرفت که برود سراغ این منابع.

و الحق که از سر همین تصمیم چقدر برکات که تا به حال نصیب خود او و مجموعه ما شده است.

نص را دنبال کنید. ان شاءالله ضرر نمی کنید.